​#تولیدی

#به_قلم_خودم

#دلم_می_خواهد_هم_بزنم

#آن_طرف_قضیه

#دیگ_نذری

#طنزانه
امسال بر خلاف هرسال آن عده ای که به، هم زدن دیگ نذری و نذورات محرم، حساسیت داشتند چون، از آب به آسیاب آن ور آبی! ها ریختن، قطره ای عایدشان نشد، از قضا خود خود دیگ نذری را نشانه گرفته و هر کس در هر پست و ریاستی بود این هم زدن را، مایه مباهات دانسته و خانوادگی و گروهی و جناحی کلا، پای دیگ حاضر شدند تا بهتر بتوانند آشی را که پخته اند، هم بزنند!

البته:
آش و هم زدن دیگ به وسیله این بزرگ زاده ها، با مردم عادی یک تفاوت عمده داشت و آن هم اینکه:
این از ما بهتران! با نزدیک شدن انتخابات، یا باید آن کرسی فعلی و قبلی و قبل تری را حفظ می کردند مبادا! موقع عوض کردن روکش بی رنگ و روی آن، خدای ناخواسته یک تازه وارد از راه برسد و این سروران، از بد رنگی و بی در و پیکری آن! خجالت بکشند و اوضاع کمی تا قسمتی غفلتا، شفاف تر بشود!

و یا:

بعضی از ایادی و اذناب مجهول الشفافیت هم که، هنوز طبل آغاز حرکت نواخته نشده و طی مسیر غیر قانونی است، به وسیله هم زدن همین دیگ های همیشه مورد طعن!؟ سوت زنی را آغاز کرده و به افتخار آشنایی با مردم محروم نائل آیند.

در این بین، عده ای هم که سالها بقول معروف دود هیزم خورده و به سر و سینه زده بودند، هر چه فریاد می زدند که:
آقابانو!! هم نزن! داری بد هم می زنی، بابا! دیگر به ته، دیگ رسیدیم، والا بخدا به اندازه کافی به هم زدید! ولی انگار نه انگار، فلش پشت فلش، عکس یادگاری گرفتند با نذری هایی که محرومان همین آبادی، با جان و دل فراهم کرده و آرام و بیصدا مشغول به هم زدن معادله سفره فقرا برای دریافت غذایی گرم از خوان احسان و کرم امامشان بودند.

اما:

گوش شنوا کو؟ هر چه آنان که دستی بر آتش داشتند، فریاد نزن نزن سر دادند آنان آنقدر به نیت رفع سوء تفاهم های جناحی! دیگ های نذری مردم را به هم زدند که ای کاش نمی زدند….!؟

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1398-06-22] [ 02:09:00 ب.ظ ]